نامه اي به خودم...............................
چهار تیزهوش نخبه!!!!
چیزهایی که4تادوست مینویسن
یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : delmarsagan
 
 

 خیلی ها "فكر میكنند" كه بزرگ شده اندو فقط" فكر میكنند" وچه كوچكند!

و تو هنوز طعم كودكی هایت را میدهی و چقد بزرگ!

و چه طعمی دارد آخ كه طعمی دارد كودكی! هنوز هم از دیدن گنجشك مرده

در سنگ فرش پیاده رو دلت میگیرد،میمیرد!

كنار سنگ فرش پیاده رو درست همان جایی كه آدم های پیاده بیخیال میروندوتو....

ولی چه بی خیال میروند وتو در خیالت، دلت میسوزد،برای گنجشكی كه مادرش امروز مرد!

با باران دوستی و هیچ نمی ترسی و خیس شدن در زیر باران را میفهمی اش .

میشناسی باران را وصدای سمفونی عاشقانه باران را تو چه خوب میفهمی.

همین جا همین بغل زیر باران ایستاده ای، نه نشسته ای!درست كنار رهگذر هایی

 كه زیر چترها  وسایه بان ها  پناه میگیرند!

خدای من،پناه!اینان باران برایشان صدای مصیبت و دلواپسی میدهد.

هنوز كه هنوزه است از دیدن جای پای قدم هایت  روی برف ذوق میكنی وهنوز

از صدای خش خش راه رفتن  روی برگ های زرد و خشك كیفورت میكند!

احساس میكنم تو خیلی با خیلی ها فرق میكنی!تو خودت هستی،مثل هیچكس متفاوت باش!

نترس از تمسخر مترسك ها،بگذار مترسك بمانند،آخ كه چقد دلم میخواهد تو باشم!

 تنها تو و با تك تك  سلول هایم  احساس تو بودن را فریاد كنم، قول بده خودت باشی خوب من!

وقتی خودت هستی بهترینی...






نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها