مامان بزرگم خيلي فجیع سرماخورده بود
و در ضمن دکتري که هميشه ميره پيشش مطبش باز نبود
به هزار زحمت راضيش کرديم بره پيش يه دکتر ديگه
وقتي رفتيم داخل،معاينه که تموم شد مامان بزرگم گفت:
آقاي دکتر يه چيزي بنويس فعلأ خوب بشم
تا چند روز ديگه برم پيش يه دکتر درست حسابي .
۸ سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند!
نظرات شما عزیزان: