دلم بدجورگرفته...
چهار تیزهوش نخبه!!!!
چیزهایی که4تادوست مینویسن
شنبه 23 دی 1391برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : delmarsagan

چه شبایی شده این شبا...اصلاخوابم نمیبره هرچی فکرمیکنم به نتیجه ای نمیرسم نمیفهمم چجوری رسیدم به اینجا...به این نقطه ای که پرشدم ازحس نبودن الان وقتش نبودکه احساس کنم عاشق شدم بیخودنیست که میگن عشق مث یه بیماری واگیرداره که هرچی بیشترازش بترسی زودترخفت میکنه...نه تغییرات اساسی ازعشق میخواستم ونه گونه های گل انداخته...من فقط میخواستم آرامش داشته باشم کنارکسی که دوستش دارم اماحیف که هیچوقت نمیشه کنارکسیکه واقعاازته قلبت دوستش داری باشی...

هی روزارومیشماری روزای تکراری که انگاریک دقیقه شم نمیگذره،نمیرسی به روزی که میخوای ببینیش

ایمیلاتوجواب نمیده...

اسمساتونمیخونه...

تلفناتوردمیکنه...

وقتی میبینتت روشوبرمیگردونه...

نگاهت نمیکنه ولی وقتی نگاهت کنه ازاعماق وجودت میوزونتتو بازم اونقدربهت رخنه میکنه که خرابت میکنه...

چه دنیای عجیبیه آدم هیچوقت به چیزی که میخوادنمیرسه،هیچ امیدی که برای آدم نمیمونه خیلی وقتا آدم احساس میکنه به هیچ جانرسیده...

ببخشیدکه شماروناراحت کردم گاهی اوقات پست گذاشتن برای خالی شدنم خوبه هرچندهنوزخالی نشدم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها